loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت امام رضا گریز به روضه کربلا,متن روضه شهادت امام رضا گریز به روضه امام حسین,متن روضه شهادت امام رضا گریز به روضه حضرت زینب,باز دارم به سر هوای ضریح,تا كه او بيشتر نفس ميزد,قسمت نشد خواهر

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1747 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3820 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 703 زمان : نظرات (0)

نگاه مبهمی امشب به آسمان داری

زینب داره می گه

خدا به خیر کند، نیتی نهان داری

چه دیده ای که  شدی سیر از من و بابا

که قصد شعله کشیدن به باغمان داری

حسین این طرف و آن طرف حسن

انگار خدا نکرده سر ترک این و آن داری

همه بچه ها فهمیدند فردا یه خبریه، آخه مادری که قریب به هفتاد وپنج روز تو بستره، یه دفعه بلند شد، شروع کرد، خونه رو جارو زدن، بخدا بچه ها من نمی دونم چرا امشب این جوری شدم، ولی شاید برا شماهم اتفاق افتاده باشه، من مادرم روز آخراصلاً انگار جون گرفت، نمی دونم، انگار خدا یه جون دیگه ای می ده، می خواد لحظه آخر، کاراشو انجام بده، همه خوشحال بودند تو خونه می گفتند دیگه خوب شده، دیگه سرحاله معلومه دیگه داره خوب میشه، امروز زهرام تو خونش خودش نون پخت، خودش بچه هاشو حمام برد، لباس پوشوند، بگم یه چیزی ناله بزنی،  زینب می گه دیدم برا اولین بار، بعد این چند شب مادرم ایستاده داره نمازشو میخونه، مادرم داره خوب میشه، اما اینها همه علامت رفتنه، مادر مادر

حسین این طرف و آن طرف حسن

انگار خدا نکرده سر ترک این و آن داری

بس است، دسته ی دستاسمان* پر از خون شد     

گرسنه دیدی ام و عزم پخت نان داری

نوازشم مکن

هر دختر ی آرزو داره مادر نوازش کنه،  اما زینب می گه نوازشم نکن

نوازشم مکن از  درد شانه ات پیدا ست

میان سینه خود درد بی امان داری

شکست دست تو را قنفذ و چنین می گفت

هنوز نام علی بر زبان داری

گوش بده،  روضه ی من همینه، علماء، بزرگان ، سادات بچه هیئتی ها، اون بی حیای حرو م زاده دومی، لعنت الله علیه،  تو تاریخ نوشته وقتی نامه نوشت، نوشت من تو همه ی عمرم، می زاری من روضه بخونم یا نه، بعضی ها یه جوری گریه می کنند، ان شاءالله مدینه ببینمت،  نوشت من تو همه ی عمرم، سه جا به علی حسودیم شد، با منی یانه، سه جا به علی حسادت کردم، این حسادت تو دلم کینه شد، عقده شد، خدا عذابتو زیاد کنه، بگم برات، دونه دونه بگم اصلاً روضه ام همینه، میگه اولین باری که به علی حسودیم شد، اون موقعی بود که پیغمبر دست زهرا رو گذاشت تو دست علی، آی حرومزاده نامرد، یه حرفی بزنم زود رد شم سادات منو ببخشند، آخه این بی حیام خواستگار زهرا بود، ای اُف به تو دنیا، زهرایی که یه کفو(هم شأن) داره اونم علی ه زهرایی که یک همسر داره اونم علی ه، پیغمبر فرمود اگه علی همسر تو نمی شد، احدی  تو این عالم برابر تو وجود نداشت، هم کفو تو وجود نداشت، قربون تو آقا برم، یه جا حسودی کرد، وقتی دست زهرا رو تو دست علی گذاشت، می گه بار دومی که حسادت کرد، اون موقعی بود که پیغمبر دست علی رو بلند کرد، گفت:من کنتم مولا فهذا علی ٌمولا ، بار سومی که حسادت کرد، اون زمانی بود که پیغمبر دستور داد همه درها رو به مسجد ببندند، وسدالابواب الا بابه پیغمبر گفت:فقط در خونه علی باز باشه، این حسادتا تو دل نعسش جمع شد، این کینه ها تو دل نامردش جمع شد، می دونی کی تلافی کرد، با من بیا، بدونه ناله نری ها، امشب رفتی خونه، صدات بگیره ها، می گه، وقتی صدای زهرارو پشت در شنیدم،  دلم به حال زهرا یه لحظه سوخت، دو سه قدم برگشتم، دیدم من با زهرا کاری ندارم،  وای وای، یه دفعه یاد علی اُفتادم، خداکمکم کن این ناله ها برسه مدینه، می گه برگشتم، چنان لگدی به در زدم صدای شکستن استخونهاشو شنیدم، بگو یازهرا، ان شاءالله شب شهادتی مدینه باشیم، هرکی کارش داره،  اگه بچه های علی ، امشب همه آستین تو دهن گرفتن، اگه بچه های فاطمه امشب نتونستن داد بزنند، تو به جاشون داد بزن بگو یا زهرا....بگو من نمک و بپاشم، هنوز یه عده ناله نزدند، آره این جا یاد علی افتاد لگد زد، کربلام حسینش تو گودال،  یکی سنگ می زنه، یکی شمشیر میزنه، حسین........

*دستاس=آسیاب دستی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 13445 زمان : نظرات (0)

اومدند تو بقیع، ایستادند، دور و بریای خودشونم جمع کردند، گفتند: چرا بی اجازه ما زهرا رو دفن کردند، الله اکبر از این خباثت، این جوری نمی شه، ما باید زهرا رو از قبر بیرون بیاریم، خودمون بر بدنش نماز بخونیم، اما علی دیشب چهل تا صورت قبر درست کرده، چکار کنیم، خبر رسید به گوش مولا، همچین که خبر دادند، همه تو بقیع ریختند، می خواند نبش قبر کنند.

نام زهرا شنید و طوفان شد

رگ پیشانیش نمایان شد

بلند شد، همه دیدند، لباس رزم تنش کرد، یه دستمال معروف داره علی،  دستمال زردشو به پیشانی بست، معروف بود هر وقت دستمال می بست، دشمنا همه راه فرار پیدا می کردند، چی شده، این علی، علی دیروزه، نه.

نام زهرا شنید و طوفان شد

رگ پیشانیش نمایان شد

این که دستار حیدری بسته است

ذوالفقار دلاوری بسته است

به چه کار آمده چه سر دارد

این که شمشیر بر کمر دارد

کس جلودار او نمی گردد

هیچ کس روبرو نمی گردد

سلمان گفت: برید کنار این علی با علی دیروز فرق داره

غرش حیدر است طوفان نیست

عرق غیرت است باران نیست

در ظهور آمده وفقار علی

قد علم کرده ذوالفقار علی

از ردیف عجایب است این مرد

اسدالله غالب است این مرد

همه  در اضطراب و سردرگم

اومد از خونه بیرون، همه دور علی جمع شدند

شیر شوریده بود بر مردم

بیشه درمانده از هیاهویش

فاتح خیبر است و بازویش

نفس از سینه ها نمی آمد

غیر ضجه صدا نمی آمد

داد می زد سر تمامی شهر

برسربغض بی مرامی شهر

دیدند علی داره راه می ره، مدینه زیر قدماش می لرزه، رسید جلو بقیع، یه نگاه کرد، بعضی ها نوشتند، اولین نفر اون ملعون دومی اومد جلو، تا علی رو دید، اَمد به علی بگه چرا زهرا رو دیشب دفن کردی، می گن مولا چنان یقه اش و گرفت، محکم کوبیدش به زمین، نشست رو سینش، صدا زد،

خاک اینجا است قبله گاه خدا

کعبه مخفی من است این جا

به خداوند بی مثال و احد

آهنی گر به این زمین برسد

لب تیغ من و دمار شما

وای بر حال و روزگار شما

حضرت فرمود: نیش کلنگی به زمین بخوره، همتونو می زنم، کاری می کنم جوی خون تو مدینه راه بیفته، پیغمبر یه روز بهم گفت: جلو چشمت زهرا رو می زنند، باید هیچی نگی، پیغمبر بهم گفت: علی جلو چشمت زهرا بین درو دیوار له می شه ، باید ببینی زهرات رو خاک اُفتاده هیچی نگی، علی چهل نفر تو کوچه می ریزن سرش هی می زنن، باید هیچی نگی علی، اما بهم نگفت: بدنشو از زیر خاک بیرون می کشن، وای، رگ غیرت علی به جوش اومد،

لب تیغ من و دمار شما

وای بر حال و روزگار شما

آنقدر می کشم در اینجا

تاخون بگیرد تمام صحرا را

حالا روضه من از اینجا به بعده،  هرچی گریه کردی بذار یه طرف، حالا می خوام گریه کنی همه رفتند، همه فرار کردند، همه از بقیع رفتند بیرون، نشست رو زمین

از من خون جگر چه می خواهید

داغ از این بیشتر چه می خواهید

تازه دردو دل علی شروع شد،

یار نه ساله ی مرا کشتید

حضرت لاله ی مرا کشتید

فاطمه از شما که خیر ندید

نود و پنچ روز درد کشید

نود و پنج روز در بستر

ناله می زد برای درد کمر

حالا که تنور سینه ات داغه بذار دلت و ببرم، آره،  امروز می خواستند، خاک بقیع و بشکافند، امروز می خواستند به بدن حضرت زهرا جسارت کنند، امروز شیعه باید بمیره،  اما کربلا چکار کردند، کربلا نگذاشتن بدنا رو خاک کنند، هنوز بدن و دفن نکرده،  اسباشونو نعل تازه زدند، حسین....  ای وای ،  مدینه یه عده اومدند خون به دل امام کنند، اما کربلا یه عده اومدند کمک امام کنند، بنی اسد دیدند امام سجاد هی کنار یه بدن می شینه، هی می گه این داداشمه، این پسر عمومه، ای وای ای وای این پسر عمه ی منه، این کیه، این کیه، همه رو دفن کرد، یه مرتبه بهش گفتند آقا جان، همه رو دفن کردی، اما یه بدن کنار علقمه افتاده.....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 7717 زمان : نظرات (0)

بیا که آتش دل خانه از بنا سوزاند

بیا که چشم مرا سیل گریه ها سوزاند

هنوز پیراهن مشکیت عوض نشده

که داغ های پدر آمد تو را سوزاند

تو را کنار خودش خوادند و گفت می سوزم

بیا که زهر مرا بی تو بی صدا سوزاند

پسرم نفس نمانده که آتش کشیده بر جگرم

جگرم نمانده که با هر نفس مرا سوزاند

پسرم بگیر بر سر دامان خود سرم را باز

که ذره ذره مرا یاد کربلا سوزاند

همه اهل بیت ما لحظه آخر به وصال رسیدن، وصال اینه که آدم عزیزش سرش بغل کنه راحت جون بده، اهل بیت ما همه لحظه های آخر پسراشون سرشون بغل کردن، غیر از امام مجتبی که برادر سرش بغل کرد، رسم اینه پسر سر بابا را بغل کنه، اما بین همه یه استثنا وجود داره، کربلا رسم عالم عوض کرد، فقط یه بابا سراغ دارم خودش سر پسرش بغل گرفت، نه ببخشید اشتباه گفتم، اصلاح می کنم، یه بابا سراغ دارم خودش سر پسراش بغل کرد، یه بار سر علی اکبر بغل کرد....

منتخب طریحی می نویسه، معال سبطین نقل می کنه؛ میگه وقتی تو مجلس عبیدالله اون ملعون یه نگاه به سر کرد، صدا زد: حسین من تو رو قبل کربلا دیده بودم اینقدر پیر نبودی حسین، چی شده همه موهات سفید شده، میگن تا این حرف زد زینب بلند شد، گفت: من میدونم داداشم کجا پیر شد، داداشم کنار علی اکبر پیر شد، تا سر علی بغل کرد، اما این یه سر عزیز بود بغل کرد، با همه ی مصیبت و سختیش اما سخت تر از این هم حسین داشت، این جووش بود، جنگیده بود، اما وقتی قنداقه شو رو دست گرفت سر علی اصغر رو با تیر زدند، امام باقر میگه سر علی اصغر آویزان شد به پوست، جد ما خونها رو به آسمان... آی حسین.....

پسرات باید سرتو بغل می کردن اما تو سر پسراتو بغل کردی، اما کربلا رسم عوض شد، به جایی که پسرا سر باباشون بغل کنن، یه دختر سر بابا رو بغل کرد، اما این دختر تو خرابه ی شام ، سر بابا رو بغل کرد، دید همه ی رگ ها پاره شده، همه دندونا شکسته، لب ها ترک خورده، موها سوخته، آی حسین.....

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3434 زمان : نظرات (0)

آرزو داشتم، دُردونه ی من

چشم سرت و ببند،چشم دل تو باز كن، ببین فاطمه نشسته، گوشه ی خونش، كنار قبر محسن، داره حرف می زنه

آرزو داشتم، دُردونه ی من

گریه می كردی، صدات می پیچید

تو خونه ی من، دُردونه ی من

واست می خوندم، لالایی مادر

تا كه بخوابی سر می ذاشتی روی شونم

لالایی مادر

این خاكارو زیر و رو می كرد

كجایی مادر، نمی تونم بعد تو من ،زنده بمونم

كاشكی صداتو می شنیدم

باگریه ات از خواب می پریدم

اسم تو رو محسن می ذاشتم

چه آرزوها كه نداشتم

دوردونه ی من

برگ گل من، خزون گرفتی

مگه تو خوابم ،تو رو ببینم

كه جون گرفتی، خزون گرفتی

كاشكی می دیدم ،راه رفتنت رو

کاشکی میدیدم اون موقعی كه دست تو می گذاشتی رو زمین، منم بهت می گفتم ،پسرم یا علی بگو بلند شو

كاشكی می دیدم، راه رفتنت رو

آرزو داشتم ببینم، شكفتنت رو

اون روزای پا گرفتنت رو

كاشكی می دیدم، راه رفتنت رو

آرزو داشتم ببینم، شكفتنت رو

اون روزای پا گرفتنت رو

كاشكی علی می شنیده، بابا گفتنت رو

مدینه مردمش حسودن

نام خود را خصم داغ ننگ زد

دید بار شیشه دارد سنگ زد

مدینه مردمش حسودن

منتظر این روزها بودند

اینها نقشه داشتند، علی مو خونه نشین كنن، منو پهلو شكسته، بعد تورو بكشند

مدینه مردمش حسودن

منتظر این روزها بودند

غنچه ی ناشكفته پر پر

الهی كه بمیره مادر

بمیره مادر

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1804 زمان : نظرات (0)

ای قبله حرم، حرم سامرای تو

اگه همه مجالس، اعتقاد قلبیمونه، صاحب عزا امام زمانه، اگه با همه وجودتون حس میكنید، آقاتون دم در هر روضه و هر مجلسی می ایسته، دیگه امشب شب یتیمی امام زمانه، امشب خودش صاحب عزااست، قربونت برم، مردم اینجا برا بابات روضه گرفتند، نمی خوام به این زودی برم تو روضه، ولی می خوام یه كم دلتو نرم كنم، آروم آروم بریم اون حرمی كه نمی دونم، امشب كسی هست تو حرمش گریه كنه یانه، اما معمولاً می گن می ری عزا، می ری ختم،  می گن خودتونو نشون صاحب عزا بدید، مگه نمی گن صاحب عزا دم در ایستاده، خودتو نشون بده، دست و رو سینه بذاری عرض تسلیت بگی، یه خورده دل صاحبان عزا خنك بشه، داغشون یه خورده التیام پیدا كنه، می خوام یه جمله بگم آقا كجایی مردم بیان بهت تسلیت بگن، اینها اُمدند امشب صاحب عزا رو ببینند، قربون شال عزایه به گردنت، امشب تنهایی نرو سامرا، مارم با خودت ببر.

ای قبله حرم ، حرم سامرای تو

بیت ولای دل حرم با صفای تو

قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو

روح ملك كبوتر صحن و سرای تو

آیینه جمال خداوند سرمدی

فرزند پاك چهار علی و  سه محمدی

رضوان بدان  جلال و شرف سائل درت

خورشید سجده برده به صحن مطهرت

روح رضااست در نفس روح پرورت

نامت حسن نه بلكه حسن پای تا سرت

میراث نور و هدایت زهادی ات

علم امام هشتم و جود جوادیت

انوار ده امام درخشد زروی تو

یادآور رسول خدا خلق و خوی تو

زیباترین دعای ملك گفتگوی تو

 مسجود جن و انس بود خاك كوی تو

بحری كه در صدف دُر جان پرود تویی

در دامنش امام زمان پرورد تویی

ویرانه مزار تو مسجود آسمان

قبر تو كعبه دل و  صحنت مطاف جان

زوّار هر شب تو بود صاحب­الزمان

کوری چشم دشمنت ای قبله جهان

تنها نه سامره،  همه عالم دیار توست

هر جا رویم در بغل ما مزار توست

ای نُه سپهر فرش رفیع عبادتت

ای لطف و جود و مرحمت و بذل،  عادتت

اقرار کرده دشمن تو بر سیادتت

یاد آمدم به فصل جوانی شهادتت

ای زخم دل هماره فزون از ستاره ­ات

 از ما سلام بر جگر پاره پاره ­ات

امشب اگه می خوای دل آقات یه خورده آروم بشه، هر كی بلده ناله بزنه،  هی زیر لب بگو بقیة الله آجرك الله آقا سرت سلامت، ، آقا شنیدم تو سنین خردسالی سر باباتو بغل گرفتی، جانم به این اشك های قشنگ ،  مگه نفرمود، احدی در مصائب ما گریه نمی كنه، مگه اینكه ما گریه كنیم، اون به گریه ما گریه كنه، معلومه امام زمانم امروز داره گریه می كنه، قربون اشك چشمت برم، آقای من، حالا كه اینطوری گریه می كنی منم برات روضه می خونم،

یازده بار جهان در دل زندان كم نیست

كنج زندان بلا گریه باران كم نیست

سامرایی شده ام راه گدایی بلدم

 لقمه نانی بده، از دست شما نان كم نیست،

امشب اومدم پسرت یه روزی به من بده، یه سالمو با این روزی سر كنم،  آخه ما دو ماه برا حسین گریه كردیم،  بعضی ها ،  هنوز پیراهن مشكیاشونو در نیاوردن، می خوان امروز از عزا بیرون بیان، اما عزای ما اون موقعی تموم میشه،  كه  تو دست به دیوار كعبه بذاری، آقا جانم، مولا جانم

سامرایی شده ام راه گدایی بلدم

 لقمه نانی بده،  از دست شما نان كم نیست،

خبر داری كه امام عسكری نتونست، در طول عمرش یه بار سفره حج بره، حالا این بیت،  اهل نكته

قسمت كعبه نشد تا كه طوافت بكند

بر دل كعبه همین داغ فراوان كم نیست

پیش چشمان تو دشنام به مولا دادند

تا بگویند، در این شهر مسلمان كم نیست

زخم دندان تو  و جام پر از خونابه

 ماجرای ایست كه در ایل تو چندان كم نیست

وقتی مثل فردا، از پسرش تقاضای اون ظرف شربت رو كرد،  اینقدر این بدن ضعیف شده ، اینقدر این بدن نحیف شده، امام زمان با دستش این ظرف و نزدیك دهان بابا آورد، الله اكبر، روایت می گه همچین كه ظرف اُمد جلوی دهان از شدت ضعف، هی به دندونای حضرت خورد، نمی دونم اون لحظه امام عسكری یاد چه لحظه ای افتاد، نالشو می زنی یا نه، امام زمان برا این روضه خون گریه می كنه، شاید یاد اون لحظه ای افتاد، كه عمه جانش دید دارن با چوب خیزران می زنند، این ناله حسینت می بردت كربلا، دید دارن با چوب خیزران، ای حسین. . . . .

بوسه جام به دندان تو یعنی این بار

 خیزران نیست ولی روضه دندان كم نیست

از همان دم پسر كوچكتان باران شد

 تا همین لحظه كه خون گریه باران كم نیست

یا امام عسكری كفنت كردند، از رو زمین بلندت كردند، تشییع جنازه شدی، با احترام، اگه قبرتو ویران كردند، اگه به گنبد و بارگاهت جسارت كردند، دیگه به خودت جسارت نكردند، به بدنت جسارت نكردند، نذاشتند بدنت رو زمین بمونه، زود بدنت رو  خاك كردند، دفن كردند، امامن یه آقایی رو می شناسم، بدنش سه روز  رو زمین كربلا، آخ، پسرت اُمد بر بدنت نماز خوند بدنت رو دفن كرد، اما یه روزی كربلا امام سجاد، یه نگاه كرد، عمه جانش دید بدن داره می لرزه، داره جون از بدن مفارقت میكنه، صدا زد چی شده عزیز دلم، چرا بدنت داره می لرزه، صدا زد عمه، اینها ظاهراً مارو مسلمون نمی دونند، چرا؟آخه بدنای خودشونو دارن دفن می كنن، انگار بدن بابام رو زمینه.

حسین. . . این ناله برسه كربلا، حسین. . . كاشكی فقط بدنو دفن نمی كردند، روضم تمام، كاش فقط بدنو می گذاشتن رو زمین بمونه، به بدن دست نمی زدند، می دونی چه كردند، خواهرش اُمد تو گودال قتلگاه، یه نگاه به اون بدن انداخت، این بدن كیه؟ چیكار كردند؟یا صاحب الزمان ببخشید آقا، شهادت پدر بزرگوارتونه، شما ناله بزنید، چكار كردند؟اسباشونو نعل تازه زدند، بدن حسین زهرارو زیر اسب ها، به نیت فرج امام زمان،  سه مرتبه یا حسین یا حسین یا حسین

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3821 زمان : نظرات (0)

این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید

دارو، نه در این برگه دارو خانه بنویسید

مشهد، حرم یک عمر پشت پنجره فولاد

جای مُسکن هم برایم دانه بنویسید

این بغض ها جای خودش آقا برای من

اشک روان تا ناودان چانه بنویسید

روزی دو ساعت آه پشت پنجره فولاد

لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید

این جاست داروخانه ی تضمینی عالم

این جمله را بالای سقاخانه بنویسید

هر روز اگر امکان ندارد لااقل آقا

توفیق این درگاه را ماهانه بنویسید

تامستی از حد بگذرد در مجلس مستان

این شعر را روی لب پیمانه بنویسید

نامم میان نام های زائران توست

زائر اگر هم نیستم دیوانه بنویسید

قسمت نشد خواهر کنار پیکرت باشد

بد شد، نشد امروز بالای سرت باشد

بد جور داری روی خاک از درد می پیچی

ای وای اگر امروز روز آخرت باشد

حیف از سر تو نیست روی خاک افتاده

باید سرت الان به دست خواهرت باشد

قربون اون خواهری برم که رسید تو گودال اما دید همه چی حسین و بردن، سرشُ بردن، پیراهنشُ بردن، حسین...

تا كه او بيشتر نفس ميزد

بيشتر ميزدند زينب را

تيغ ها مانده بین گودال

با سپر ميزدند زينب را

يك نفر در میان گودال و

صدنفر ميزدند زينب را

 

تعداد صفحات : 48

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 119
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 364
  • آی پی دیروز : 676
  • بازدید امروز : 866
  • باردید دیروز : 4,533
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,399
  • بازدید ماه : 5,399
  • بازدید سال : 1,320,432
  • بازدید کلی : 19,826,260